نمایشگاه کتاب
جمعه با عارفه (دوست 1) رفتیم نمایشگاه کتاب. شلوغ بود و گرم. قیمت کتاب ها هم که سرسام آور بود. اصلا زیر دویست تومن کتاب خوب پیدا نمی شد. ولی ما که از جمله دوست داران کتاب و کتابخون ها هستیم اصلا حاضر نیستیم زیر بار قیمت ها کمر خم کنیم و متوقف نمی شیم!
اول یه سری به بخش کودک و نوجوان زدیم بلکه چند تا از نشر های به اصطلاح کودک و نوجوان خوب (تو بخون نشر فانتزی بزرگسال) رو پیدا کنیم. حقیقتا اعصابم به هم ریخت. نشر باژ اصلا به خودش زحمت نداده بود بیاد. نه اینکه خیلی ناراحت بشم نه! من از همون اول هم خوشم از باژ نمی اومد. قیمتای نجومی الکی، چند بخشی کردن کتاب ها فقط برای پول بیشتر و خدمات خیلی خیلی کمتر از اونی که به کبکبه و دبدبه شون بیاد. همه اینا باعث می شدن هر وقت از باژ کتاب می خریدم کمی به روح ناشر و عواملش صلوات بفرستم. اما با این همه به نظرم به عنوان نشری که حالا از هر دهه هشتادی بپرسی اسمش رو میدونه و حداقل چند کتابی ازش خونده این نیومدنه یکم مسخره و نمایشی بود.
بخش کتاب های عمومی شلوغ تر و بهتر بود. به غرفه های میلکان و نون و تندیس سر زدیم. نون مثل همیشه خوب بود؛ با رمان های جنایی خاص و باحالش و عاشقانه های زیباش. چند تا رمان چشمم رو گرفت. فکر کنم اسم یکیشون نجواگر بود و اون یکی هم رمان دیگه ای از نویسنده ی رمان سنگ کاغد قیچی. ولی خب من قبل از هر خریدی باید اول یه سری به غرفه تندیس می زدم. عارفه هم همینطور؛ پس راهی میلکان شدیم.
میلکان هم انقدر شلوغ بود که اصلا نمی شد حتی سمتش رفت پس این نشر رو به خرید های مجازیمون حواله کردیم و فقط موقع برگشت برای یکی از دوست های عارفه که تولدش نزدیک بود در حال له شدن بین جمعیت رمان هر روز رو خریدیم.
بالاخره به کتابسرای تندیس رسیدیم. نکته جالب اول راجب این نشر این بود که اصلا رده ی سنی یا موقعیت اجتماعی نمی شناخت. از پیرزن شصت هفتاد ساله تا پسر نوجوان و زوج جوان همه دور غرفه ومشغول نظر دادن راجب کتابا بودن.
نکته دوم هم اینه که این نشر طرفدار های خاص خودش رو داره و به نظرم همین ثابت میکنه نشری نیست که مثل خیلی از نشر ها بیاد کتاب های عامه پسند و مشهور رو چاپ کنه. سبک خاص خودش رو داره. فانتزی های فاخر و جنایی های خاص!
نکته سوم هم که به نظرم خیلی مهمه اینه که برخلاف خیلی از ناشر ها این نشر علاوه بر کتاب های ترجمه ای رمان های تالیفی هم داره که کاملا موافق سبک و سیاق خود نشر هستن و به عنوان یه نوجوان که به نویسندگی علاقه داره خوشحال می شم وقتی می بینیم همچین نشری از استعداد های هم وطناش هم استفاده میکنه و کاملا غرب گرا نیست.
خلاصه همون اول یه آقای جوان موبلند سیبیلو به کمکمون اومد تا انتخاب کنیم. من که به قصد خرید جلد سوم مجموعه شیاطین( جنگ روشنایی روز) اومده بودم با راهنمایی هاش رمان تک جلدی تاریخی_ فانتزی جاناتان استرنج و آقای نورل رو هم خریدم. قلبم از این که دیدم مجبورم بین تلماسه و اون، یکی رو انتخاب کنم شکست اما خب بودجه ی من محدود بود و دیدم جاناتان استرنج چاپ قدیمه و به زودی گرون میشه پس انتخابم رو کردم.
آقای سیبیلو به عارفه هم یکی از کتاب های گمل رو معرفی کرد و گفت حالا که تقریبا بیشتر فانتزیا رو خوندیم اگه با گمل آشنا نشیم عمرمون بر فناست و ما هم قبول کردیم و دعا کردیم حق با اون باشه. اتفاق جالب دیگه ای که افتاد این بود که عارفه از جلد اول یکی از مجموعه های تازه چاپ خوشش اومد و قیمتش رو پرسید و آقای موبلند با یه لحن مطمئنم پشیمون میشی طوری گفت هفتصد تومن. و بعد خودش به این قیمت کمر شکن یه خنده ی تلخی کرد. و مشخصه که عارفه هم بیخیال شد. در کل جفتمون با نفری دو تا کتاب نفری پونصد و خورده ای پیاده شدیم. موقع رفتن هم از آقای مو بلند سیبیلو به خاطر نیم ساعت چهل دقیقه ای که مشغول راهنمایی ما بود تشکر ویژه کردیم. جای برادری، آدم باحالی بود!
نزدیکای ظهرم بعد از خوردن ساندویچ سرد و دلستر برا ناهار با هم راهی خونه شدیم.